بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ثم الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین محمد (ص) و علی اهل بیت طاهرین ثم بعد
و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون (سوره بقره ایه 30) (بیاد آر ) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود من بر روی زمین جانشینی {نماینده ای }قرار خواهم داد فرشتگان گفتند پرودگارا آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خون ریزی کند ؟! حال آن که تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم و تو را تقدیس می کنیم (و برای جانشینی شایسته تریم ) فرمود من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید
- خداوند انسان را خلق نمود به بهترین وجه ممکن از بد ترین مواد و این قدرت الهی است
و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین (مومنون آیه 12)
و ما انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم
خلق الانسان من صلصال کالفخار (رحمن آیه 14)
انسان را از گِل خشکید ه ای همچون سفال آفرید
- زمانیکه خداوند انسان را بدین شکل خلق نمود دستور داد به ملائک که به این موجود زنده به عنوان خلیفه الله تعظیم و کرنش کنند
و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا (بقره آیه 34 )
و ( یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید همگی سجده کردند .
بعد از پایان رسیدن مراسم معارفه جناب آدم ، این موجود جدید خسته شد و خداوند خواب را بر آدم مستولی نمود و خداوند انسانی را (حوا ) جهت او آفرید و وی را میان دو کفل او قرار داد و بدین ترتیب خداوند مقرر فرمود که زن تابع مرد باشد .
حوا به جنب وجوش در آمد و از حرکتش آدم از خواب بیدار شد .
در این وقت به حوا ندا آمد که از آدم دور شود .
آدم نظرش به او افتاد ، آفریده ای زیبا و انسانی خوش منظر که شباهت به صورت خودش داشت را دید منتهی با این فرق که او زن بود و آدم مرد .
حضرت آدم با او سخن گفت : حوا نیز متقابلا به زبان آدم تکلم نمود
آدم گفت تو کیستی ؟
حوا اظهار داشت آفریده ای هستم که خداوند متعال مرا به این صورت خلق کرده است
آدم به درگاه رب جلیل عرضه داشت پروردگارا این انسان خوش منظری را که آفریده ای و همدم و مونس من قرار داده ای کیست ؟
حق تبارک و تعالی فرمود این کنیز من حوا است ،آیا دوست داری که مونست باشد و با تو سخن گفته و فرمان بردارت باشد ؟
آدم عرضه داشت :آری دوست دارم و تا مادام که باشم شکر و سپاس تو را براین نعمت بجای می آورم
خداوند تبارک و تعالی فرمود او را از من خواستگاری کن زیرا او کنیز من می باشد
آدم عرض کرد اگر او را از تو خواستگاری کنم خشنودی تو در چیست ؟
حق عزوجل فرمود معالم و احکام دین مرا به او بیاموزی
آدم عرض کرد که اگر به این راضی هستی ، پس چنان خواهم نمود
حق تعالی فرمود همین امر را خواستارم و او را به تزویج تو درآورده و همسرت قرار دادم
پس آدم به حوا فرموده پیش بیا
حوا عرضه داشت بلکه تو باید پیش بیایی
پس خداوند عزوجل به آدم امر فرمود که تو نزد او برو و آدم نیز چنین کرد .بعد از ازدواج آدم و حوا خداوند اولاد زیادی به آنها عنایت فرمود بدین صورت که برای آدم هفتاد پشت متولد شد که در هر پشتی یک پسر و یک دختر بود تا وقتی که هابیل به دست قابیل کشته شد.
پس از وقوع این حادثه آدم سخت به جزع و آمد و از فراق هابیل بسیار گریست بطوری که تا مدت ها توان تماس گرفتن و نزدیکی کردن با حوا را نداشت .
بعد از سپری شدن این دوران با حوا مقاربت نمود خداوند برخلاف هر بار تنها شیث را به او عنایت نمود و با وی دومی نبود اسم شیث هبه الله بوده و اولین کسی می باشد که در روی زمین به عنوان وصی تعیین گردید و خداوند بعد از شیث تنها یافث را به وی عنایت فرمود و با او نیز دومی نبود.
وقتی هر دو به سن بلوغ و ادراک رسیدند حق عزوجل اراده کرد با رعایت نمودن آنچه قلم بر لوح محفوظ ثبت و ضبط کرده و نکاح خواهر با برادر را حرام اعلام نموده ،لذا بدین منظور روز پنج شنبه بعد از عصر فرشته ای از بهشت به نام (( نزله )) به زمین فرو فرستاد و به جناب آدم امر فرمود او را به تزویج شیث در آور و آدم نیز چنین نمود.
سپس بعد از عصر فردای آن روز خداوند فرشته ای دیگر به نام (( منزله )) از بهشت به زمین فرستاد و به آدم فرمان داد او را به تزویج یافث در آورد و آدم اطاعت امر نمود .
از ازدواج شیث با حوریه پسری و از ازدواج یافث با فرشته دختری متولد شد .
پس از به بلوغ رسیدن این دختر و پسر حق تبارک و تعالی دستور داد دختر یافث با پسر شیث ازدواج کند
خداوند این چنین نسل آدم ابوالبشر را تکثیر نمود.
منبع علل الشرایع شیخ صدوق